وبلاگ رسمی اندیشکده



‍ ⁉️ آیا ایرانیان به زور  شمشیر مسلمان شدند؟

پاسخ دکتر جمشید کرشاسب چوکسی، پژوهشگر زرتشتی و استاد دانشگاه ایندیانای امریکا:

استفاده از شدت عمل (زور و اجبار) به ندرت رخ می‌داد. (بیشتر #ایرانیان از روی اختیار #مسلمان شدند)

جمشید گرشاسب چوکسی، ستیز و سازش، ترجمه نادر میرسعیدی، تهران: انتشارات ققنوس، ۱۳۸۱.  ص 173

ایا ایرانیان به زور شمشیر مسلمان شدن؟


سرابِ عشق 

#ولنتاین 

«#عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد»،
آنکه بر چنین سروده‌ای ایراد گیرد و آنرا گزافه شمارَد را نشاید شماتت نمود، لیک نباید بر حقیقتِ مختفیِ آن چشم فرو بست و از وجهی دیگر بر آن دیده پوشید.
وقتی که عشق با آن تفسیرِ خشک در میانِ مردم تداول یافت و توهّم بر احساس سیطره کرد و استیلاء گزید، حقیقتاً که همچون جبّاری سنگدل با رویه‌ای #دیکتاتورمنشانه حیات را به مخاطره انداخت. این عشقِ مکّارانه مردمانی را به ادنایِ فساد کِشانید؛ برخی را روانه‌یِ کاباره‌ها نمود و برخی را به ساحل‌ها بُرد و برخی دیگر را به سینماها ناگزیر داد. بعضی را بر خوانندگی شورانید تا با چهره‌ای آغشته به موادِّ کمیکال بر صحن ظاهر گردند و دیگری‌ها را به ناخن‌آرایی و لب‌رنگی و باسن‌نمایی سوق دهانید.

زین‌رو عشق از واقعیّت‌ها تبرّی جست و رُخِ وهمناکش از پرده برون کِشید و اینگونه بود که آتشِ مُهلکِ این عشقِ #فانتزی، آتش بر عالَم نواخت و جهان برهم زد. آتشِ ملیحی که نرم می‌لولد و عنیفانه می‌ستیزد و خیال‌زدگانِ مسحور از این رَه انگارند به وصال و عشق دررسند. چنین هذیانِ پوچی با چنین انگاشت‌هایِ چروکیده‌ای دشمنِ حقیقیِ عشق است که سوداگران آنرا با بی‌ارجی در معرضِ تجارت قرار داده‌اند.

عشق با مختصاتی که امروزه در جهانِ #سرمایه‌داری تعریف می‌شود، ن را به شیئی سخیف تنزّل داده است. نه ن آنند که عشق به هر قیمتی بر طوقِ گردن‌شان فکند و نه شایسته سزد که چنین هژمونی‌ای بر آنان همچون صاعقه‌ای فرود آید. 

جامعه‌ای که به ن یاد می‌دهد برایِ #بهتردیده‌شدن گیسوان برهم بافته و سینه‌ها تکانیده و رایحه‌هایِ هوس‌انگیز استعمال ورزند و یا بِجایِ کتاب‌هایِ بیدارگرْ ملعقه‌ای به دست‌شان سپرده بر کارِ آشپزی گماشته و یا بازی‌هایِ خاله‌بازی و رُمان‌هایِ تخیّلی گشاییده و یا نخ‌وسوزنی در کَف‌شان نهاده به دوخت‌ودوزشان مشغول ساخته و پابه‌پایِ سبکِ روز پیش روند؛ چنین جامعه‌ای در حقارت و بردگی می‌زید و چنین هنرهایی در اندیشه‌یِ دونان، زبانِ عاشقی است.

ن عروسک نیستند که برایِ نگاهِ مردانِ نیرنگ‌بازْ #آبجکت‌نما شوند و ن نباید چنان متظاهر و سست‌بنیان گردند که برایِ جلوه‌گری دست به هر اسارتی بزنند.

 ن حیواناتی درازمو و کوته‌فکر و سرچشمه‌یِ ننگ و ستیز و اغواگری و ماشین‌هایِ اتوماتیکی نیستند که تنها بزایند و در راهِ برآورده‌کردنِ نیازِ مردان خود را به تیغِ جرّاح سپارند. #بزرگیِ یک تمدّن را می‌توان در رفتار با ن و پاسداشتِ آنان سنجید. هیچ تمدّنِ ارج‌داری که شایسته‌یِ ستایش باشد، به دیده‌یِ حقارت و شیءوارگی و صرف‌جنسی به ن نمی‌نگرد.

رشته‌جوامعی که امروزه برایِ حقوقِ ن می‌کوشند و رُمان می‌نویسند و مانیفست منتشر می‌سازند و کمپین می‌زنند و فیلم اکران می‌کنند و شعر می‌سرایند، نه برایِ رهاییِ ن از اسارتِ هوس‌ها، بلکه برایِ مفارقتِ آنان از قیدوبندها چنین به تقلّا کوشیده‌اند تا بِدین‌هواخواهی با نامِ عشق و آزادی و دلدادگی، نِ ساده‌اندیش را #شکار کنند. تمدّن‌هایِ وحشی‌ای که می‌خواهند بر ن چیره شوند و به ابتذال‌هایِ اخلاقی اعتبارِ جهانی ببخشند تا به کامِ مردانِ #بورژوایی به محافلِ عیش و بزم در حرم‌سراهایشان دخول یابند.

جان ستوارت میل (John Stuart Mill)، سودباورِ بریتیشی می‌گوید:
«آزادیِ عملِ هرکس در موردِ روابطِ #جنسی باید بِطورِ کلّی غیرِمهم و امری کاملاً خصوصی بِشمار آید؛ امری که ارتباطی به هیچ‌کسِ دیگر و به دنیایِ خارج ندارد. روزی فرا خواهد رسید که مقصّرشناختنِ کسی برایِ امور، جزوِ خرافات و توحّش‌هایِ روزگارانِ کودکیِ نوعِ بشر شمرده می‌شود.» | چهار مقاله درباره‌یِ آزادی/ آیزایا برلین/ صفحۀ 334 |
ای فرومایگان! ای ناسگالیده‌اندیشانی که در ظاهر، دلباخته و شیدایِ نید، ای دروغگویانِ دون‌گرایِ رذل، به خیمه‌شب‌بازی‌هایتان خاتمه دهید و این چرخه‌یِ ویرانگرِ #نیهیلیستیک را از لولیدن باز ایستانید. آن کوشانندگی در پوییدن برایِ بازیافتِ حقوقِ ن جز هوسبازی و رونقِ صنعتِ برایِ چه‌چیزِ دگر است؟

امیدهایِ انسانیّت! برخیزید! مسحورِ افسانه‌هایی چون #ولنتاین (Valentine) نشوید. ولنتاین بهرِ چیست و چرا جوانان باید به استقبالِ چنین باورِ بی‌پایه‌ای بروند؟ مراسمی که از خِرَد و عاطفه‌ای جاودانه سرچشمه نمی‌گیرد و آبشخورِ آن هوس و احساسی موقّت است که مقامِ عشق را می‌قِلّد.

 #محدودساختنِ محبّت و مهرورزی و هدیه‌دادن به یک روز، دلبستگی و عطوفت در مابقیِ روزها را سخت کمرنگ می‌سازد و برایِ هوس‌پیشگان بهانه‌ای است تا طعمه را به خویش نزدیک کرده و آن‌ها را به کام‌جویی فرا خوانند. پس آیا خِرَدمندان آماده‌اند تا چنین مراسمِ خرافه‌ای را بتارانند و با عشقِ ننگینِ تیره‌خِرَدانِ لُچَن و لکّاته بستیزند؟

✍️ لئو شاهوفسکی

ناشر؛ اندیشکده
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
@andishkade_official


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه اینترنتی بدلیجات سناتور مد کتاب آبگرمکن لاله های عاشق نمایندگی هایگلاس ای جی تی ایشیک فرامید A Minimalist دانلود ها